English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4460 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coached U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coaches U رهبری عملیات ورزشی را کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
sportscaster U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscast U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasts U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasters U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
leads U رهبری کردن
administering U رهبری کردن
directed U رهبری کردن
administered U رهبری کردن
directs U رهبری کردن
lead U رهبری کردن
administer U رهبری کردن
shapherd U رهبری کردن
conduce U رهبری کردن
administers U رهبری کردن
direct U رهبری کردن
lead U رهبری کردن راهنمایی
leads U رهبری کردن راهنمایی
conduct U انتقال دادن رهبری کردن
conducts U انتقال دادن رهبری کردن
conducted U انتقال دادن رهبری کردن
head U ریاست داشتن بر رهبری کردن
conducting U انتقال دادن رهبری کردن
spearheaded U هر چیز نوک تیز رهبری کردن
spearheading U هر چیز نوک تیز رهبری کردن
spearhead U هر چیز نوک تیز رهبری کردن
spearheads U هر چیز نوک تیز رهبری کردن
piloted U رهبری کردن خلبانی کردن
pilots U رهبری کردن خلبانی کردن
pilot U رهبری کردن خلبانی کردن
conducted U رفتار کردن رهبری کردن
conduct U رفتار کردن رهبری کردن
conducting U رفتار کردن رهبری کردن
head U رهبری کردن مقاومت کردن
conducts U رفتار کردن رهبری کردن
leadoff U عزیمت کردن رهبری کردن
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
direction U رهبری
steered U رهبری
leadership U رهبری
steers U رهبری
headships U رهبری
pacemaking U رهبری
headship U رهبری
aim U رهبری
leads U رهبری
leadoff U رهبری
conduction U رهبری
steer U رهبری
lead U رهبری
aims U رهبری
aimed U رهبری
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
price leadership U رهبری قیمت
democratic leadership U رهبری دموکراتیک
democratic leadership U رهبری مردمی
apostolate U رسالت رهبری
tactics U رهبری ماهرانه
direction U هدایت رهبری
leads U : راهنمایی رهبری
guidance U راهنما رهبری
lead U : راهنمایی رهبری
steering committee U کمیته رهبری
precentorship U رهبری سرایندگان
cease U قطع کردن عملیات
ceased U قطع کردن عملیات
ceasing U قطع کردن عملیات
reconnoitre U عملیات اکتشافی کردن
rehearsals U تمرین کردن عملیات
ceases U قطع کردن عملیات
rehearsal U تمرین کردن عملیات
reconnoitering U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitres U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitring U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitered U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiter U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitred U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiters U عملیات اکتشافی کردن
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
sporty U ورزشی
gymnastical U ورزشی
sports medicine U طب ورزشی
agonistic U ورزشی
athletic U ورزشی
circuits U یچ کردن عملیات انجام میدهد
demonstrations U تظاهر به انجام عملیات کردن
circuit U یچ کردن عملیات انجام میدهد
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
demonstration U تظاهر به انجام عملیات کردن
phasing U مرحله بندی کردن عملیات
dumbbells U اسباب ورزشی
wheels U اتحادیه ورزشی
wheel U اتحادیه ورزشی
wheeling U اتحادیه ورزشی
sweets U عرقگیر ورزشی
gymnasiums U مجموعه ورزشی
jerseys U پیراهن ورزشی
jersey U پیراهن ورزشی
hot-air balloons U بالن ورزشی
hot-air balloon U بالن ورزشی
physical exercise U تمرین ورزشی
hot air balloon U بالن ورزشی
calendars U تقویم ورزشی
sweetsuit U عرقگیر ورزشی
dumbbell U اسباب ورزشی
calendar U تقویم ورزشی
gymnasium U مجموعه ورزشی
indian club U میل ورزشی
game U مسابقههای ورزشی
coliseum U استادیوم ورزشی
athletic trainer U پزشکیار ورزشی
club sport U باشگاه ورزشی
sports facility U تاسیسات ورزشی
sport skill U مهارت ورزشی
aerostat U بالون ورزشی
color U تفسیر ورزشی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
interdiction U ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
logging U عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
gymkhanas U ورزشگاه باشگاه ورزشی
player U هنرپیشه بازیکن ورزشی
athletic training room U اطاق پزشکی- ورزشی
country club U باشگاه ورزشی وتفریحی
hosts U تهیه تسهیلات ورزشی
gymkhana U ورزشگاه باشگاه ورزشی
launching U قایق ورزشی و صیادی
launch U قایق ورزشی و صیادی
sportswriter U وقایع نگار ورزشی
host U تهیه تسهیلات ورزشی
launched U قایق ورزشی و صیادی
sport skill pattern U الگوی مهارت ورزشی
ballet U رقص ورزشی و هنری
ballets U رقص ورزشی و هنری
country clubs U باشگاه ورزشی وتفریحی
launches U قایق ورزشی و صیادی
hosting U تهیه تسهیلات ورزشی
hosted U تهیه تسهیلات ورزشی
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
quarterbacks U بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
quarterback U بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
cleat U میخ ته کفشهای ورزشی گوه
league U هم پیمان شدن گروه ورزشی
sport shirt U پیراهن یقه باز ورزشی
marathons U یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
leagues U هم پیمان شدن گروه ورزشی
marathon U یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
sportive U سرگرم تفریح وورزش ورزشی
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
to show somebody up [in a competition] U کسی را شکست دادن [در مسابقه ورزشی]
featuring U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
to show somebody up [in a competition] U از کسی جلو زدن [در مسابقه ورزشی]
spikes U یک جفت کفش ورزشی میخ دار
features U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
featured U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
feature U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
open U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
jayvee U عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
pythiad U دوره چهار ساله جشنهای ورزشی " پیتین "
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
blazers U نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
blazer U نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
bloomer U شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
minor league U دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1چطوری میتونیم از استخر و باشگاه ورزشی اینجا استفاده کنیم
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com